تو را دوست دارم ، به قدرِ دلم
تو فانوسِ عشقی ، در این محفلم
بمان تا که یادت شود حَک همی
در این دفتر و این دلِ غافلم
شاعر معاصر :
داوود جمشیدیان ، متخلص به سِتین
اگر مستضعفی دیدی ،
ولی از نان امروزت
به او چیزی نبخشیدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر چادر به سر داری ،
ولی از زیر آن چادر
به یک دیوانه خندیدی
به انسان بودنت شک کن!
اگر قاری قرآنی ،
ولی در درکِ آیاتش
دچارِ شک و تردیدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر گفتی خدا ترسی ،
ولی از ترس اموالت
تمام شب نخوابیدی ،
«قدرِ خواسته هایمان، کسی را می خواهیم. به بهانه یِ خودمان، او را می خواهیم. اما کاش، او را برای بزرگی خودش بخواهیم. او را بیابیم و بخواهیم. آن وقت با بودنِ او، ما معنا می دهیم. بی بودنش، بی چراغِ وجودش، ما نیز گُم می شویم.»
+ ولادت - سعید تشکری
مقصود ما از این نوشته این است که چطور می توان عفت مردان را اندازه گیری کرد، به عبارت دیگر مقیاس اندازهگیری عفت و پاکدامنی مردان چیست؟ حضرت امام علی علیهالسلام درباره مقیاس اندازهگیری عفت و پاکدامنی مردان میفرمایند: «عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلی قدرِ غَیرَتِهِ؛ پاکدامنی مرد به اندازه غیرت اوست.»[1] آری هر چه غیرت بیشتر […]
نوشته مقیاس اندازهگیری عفت و پاکدامنی مردان اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
شعرمناجات باامام زمان درشب قدر – رضا باقریان
شبهای قدر آمد و آقا نیامدی
زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی
ما را امید وصل تو اینجا نشانده است
ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی
امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن
قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی
گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی
جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی
مانند طفل گم شده ای گریه می کنم
خیمه نشین، از دل صحرا نیامدی
مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم
صاحب عزای مجلس مولا نیامدی
کنج خرابه کودکی آرام زیر لب
با گریه گفت شب
چون بمیرم – اِی نمیدانم که – باران کن مرا
در مسیرِ خویشتن از رهسپاران کن مرا
خاک و باد و آتش و آبی کزان بِسْرشتیام
وامَگیر از من، روان در روزگاران کن مرا
آب را، گیرم به قدرِ قطرهای، در نیمروز
بر گیاهی در کویری بار و، باران کن مرا
مُشتِ خاکام را به پابوسِ شقایقها ببر
وینچنین چشم-و-چراغِ نوبهاران کن مرا
باد را همرزمِ توفان کن، که بیخِ ظُلم را،
بَرکَنَد از خاک و، باز از بیقراران کن مرا
زآتشام شور-و-شراری در دلِ عشّاق نِه
زین
هرگز حَسَد نبردم بر منصبیّ و مالی
الّا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف مینیاید –
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرّم تنی که محبوب از در فراز-اش آید –
چون رزقِ نیکبختان، بی زحمتِ سؤالی
همچون دو مغزِ بادام، اندر یکی خزینه،
با هم گرفته انسی، وز دیگران ملالی
دانی کدام جاهل بر حالِ ما بخندد –
کو را نبوده باشد در عمرِ خویش حالی
سالِ وصال با او یک روز بود گویی
واکنون – در انتظار-اش – روزی بهقدرِ سالی
ایّام را، به ماه
پدربزرگم 97 سالشون بود . خدا بیامرزدشون .هیچ بیماریِ خاصی نداشتن اما دیگه خیلی پیر و ضعیف شده بودن و این آخری ها دائم بهشون سرم تقویتی می زدن ؛ چون نمی تونستن غذا بخورن و فقط مایعات استفاده می کردن . به همین خاطر همه برای رفتنشون خودمونو آماده کرده بودیم .
اما قرار نیست همیشه مرگ تحتِ برنامه ای پیش بینی شده عمل کنه . ممکنه ناگهان بیاد سراغ آدم . ممکنه وسط تمام رویا پردازی هامون یه دفعه به خودمون بیایم و ببینیم پامون دیگه روی زمینِ دنیا نیست . تر
شاید برای خیلی ها
رویاهای ما
خنده دار باشد...
اما همین که بافکرش هم عشق می کنم
برایم کافی ست....
همین که به یقین برسم" الاعمالُ بالنیّات"
خودش یک دنیا رسیدنه....
مثل همان که; سالهادرخیالِ خود
باکوله باری از عشق
پیاده عازمت می شدم
و آخر هم شدم!!!!.
وحالا دوباره همان خیالات با
بارهای دوچندان به سرم می زند...
چقدر سنگین تر قدم برمی دارم این بار
چقدر سخت تر و شیرین تر است سفرِعشق!!!!.
نمی دانم به یادِ محمدابراهیم
یا حتی همان حبیب که بارها برایت جان داد
اما
با این معدن میتوان ایران را از فقر نجات داد؟!
چندی است که در فضای مجازی گزارشی تصویری همراهِ با این توضیح دست به دست میچرخد: «غولِ طلای خاورمیانه در ایران که سالانه ۲۷ میلیون تُن سنگِ طلا از آن استخراج میشود. بزرگترین معدنِ استخراجِ طلا که فقط با طلای همین یک معدن میشود کلِ ایران را از فقر نجات داد. این سرزمینِ طلایی در شهرِ تکابِ آذربایجانِ غربی قرار دارد. این معدن سالیانه ۱۰ تُن طلای خالص میدهد که از این نظر جزو ۱۰ معدنِ طلاییِ ب
شب آرزوهاست، فکر میکنم پارسال همین حوالی ،چنین شبی چه آرزویی داشتم!؟
فکر میکنم به آرزوهایِ محقق شده ای که باید بابتش خدارا هزار بار شکر کنم ، فکر میکنم به آرزوهایی که هنوز آرزو باقی موندن ،فکر میکنم به آرزوهایی که نباید اصلا آرزو میبودن
فکر میکنم به بی انتها بودن آرزوهام و قشنگ بودنِ یه عالمه آرزو هایِ جورواجور واسه زندگی .
فکر میکنم به امسال ، به تَک آرزوی مهم قلبم ؛ فکر میکنم به حرف های مامانبزرگ که همیشه میگن «لیله الرغائ
کاش قسمت بشود لطف الهی گاهی
به گدایان برسد طُرفه نگاهی گاهی
می شود بنده ی درمانده و آواره شده
سخت محتاج به آغوشِ پناهی گاهی
هرچه کردم بشوم زائر میخانه نشد
نیست جز گریه سوی میکده راهی گاهی
گاه با یک حسنه پاک شود کوهِ گناه
کوهِ خیرات بسوزد به گناهی گاهی
به خودم گفته ام اصلا شده چون حجتِ حق
از غم و غصه ی یک شیعه بکاهی گاهی؟!
ناله زن نامِ علی را که رجب نزدیک است
دم بزن از بشرِ نامتناهی گاهی
از دلِ سوخته و دوریِ ایوان نجف
می دهد چشم پُر از اشک گواهی گ
تازهترین توصیه آقا برای بهرهمندی از مهمانی خدا
سحر را از دست بدهیم، واقعاً فرصتی باقی نمیماند
آقا روز سهشنبه (۱۳۹۸/۲/۱۰) در جلسه درس خارج فقه، توصیههایی برای استفاده از فرصت ماه مبارک رمضان و توجه ویژه به عبادت در سحرهای این ماه را بیان کردند.
بیانات حضرت آیتالله خامنهای به این شرح است:
۱- فرصت طلایی
دوستان عزیز! ماه رمضان فرصت خیلی خوبی است، فرصت بسیار خوبی است. البتّه فرصت تبلیغ است، فرصت تببین است، فرصت اُنس با مرد
مثلا بعد از سرکشی از زنِ همسایه و دوقلوهایش امیرعلی و امیرمحمد، برسی به من که ایستاده ام کنارِ مطبخ و مثل همیشه ایستاده کارهام را انجام می دهم، بپرسی: این چیست ملیکا؟ بگویمت: چسب ، مقواها را با آن به هم می چسبانم، بگویی مقواها به چه کار می آیند؟ بگویم جعبه هایی می شوند برای قرار دادنِ اجناسِ مردمان و نظم انگیز کردنِ کشوها و کمدها، و جا دادنِ وسایل عروس ها و دامادها و دخترها و پسرهای آینده ی هر خانواده، بگویی دیگر چه؟ بگویم و کتاب ها، کلمات، و
دست بردار !
از رابطه ها و آدم هایِ اشتباه ، از تلاش هایِ بی فایده و تنش هایِ بی نتیجه ...
نه آدم ها عوض می شوند ، نه همه چیز ، همانی می شود که تو می خواهی !
بیخیالِ نداشته هایی که چون - دست نیافتنی اند - ، خواستنی شده اند ،
و بیخیالِ آدم هایی که جز ترسِ از دست دادنشان ، دلیلِ موجهی برایِ نگه داشتنشان نیست !
گاهی باید تمامِ حاشیه ها را دور ریخت و رویِ داشته ها تمرکز کرد .
همان هایی که چون خیالت از داشتنشان راحت بود ، از دایره ی توجهت خارجشان کردی !
باید ز
عشق بهایی دارد که همواره باید بپردازیم و تنهایی بخشی از این بهاست. همه ما که دل در گرو مهر کس یا کسانی داریم، وقتی دیگر آن کس یا کسان نیستند، چه جسماً تنهامان گذاشته باشند و چه از نظر روحی و عاطفی، احساس تنهایی میکنیم. البته میتوانیم خودمان را از چنین گزندی درامان نگاه داریم-بدین ترتیب که هیچ پیوند عاطفی نزدیکی با هیچ کس برقرار نکینم- اما حاصل آن یک جور احساس تنهایی اساسیتر و عمیقتر است.
تنها بودن به خودی خود نه بار معنایی مثبت دارد، نه
زمانی که فرانسه در جنگ جهانی دوم توسط آلمان نازی اشغال شد، فرانسه پایتخت خود را الجزایر که یکی از مستعمراتش بوده قرار میدهد و ژنرال پیروتن با آزاد سازی فرحت حسین و قول دادنِ ژنرال دوگول مبنی بر این که کشته شدگان الجزایری را به عنوان شهروند فرانسه بپذیرد 87 هزار الجزایری برای فرانسه در جنگ جهانی دوم میجنگند و از این تعداد 48 هزار نفر در راهِ فرانسه کشته میشوند.
پس از آن در 8 می 1945 مردمِ الجزایر به خاطر پیروزی و بازپس گیری فرانسه جشنی میگی
به تازگی آهنگ جدید کامیار به نام یواش یواش منتشر شده است که در ادامه می توانید این اهنگ را دانلود کنید.
دانلود آهنگ کامیار - یواش یواش با کیفیت 320
دانلود آهنگ کامیار - یواش یواش با کیفیت 128
متن آهنگ کامیار به نام یواش یواش (ریمیکس)
ساعتِ قلبم ، ساعت عاشق شدنهخاطرت هم جمع ، وقتی دلت پیشِ منهدورت بگردم که هیچکسی مثلِ تو نیستمیخوام یه لحظه هم ، نبینم چشمتو خیسعزیزی واسم که ، حواسم هست به کاراتبدون که یک لحظه ، نمیشه خسته باهاتبذار توو دستت ، باش
توصیهی مقام معظم رهبری به
روزهدارانحضرت
آیتالله خامنهای روز سهشنبه (1398/2/10) در جلسهی درس خارج فقه، توصیههایی را
برای استفاده از فرصت ماه مبارک رمضان و توجه ویژه به عبادت در سحرهای این ماه،
بیان کردند.
دوستان عزیز! ماه رمضان فرصت
خیلی خوبی است، فرصت بسیار خوبی است. البتّه فرصت تبلیغ است، فرصت تببین است، فرصت
اُنس با مردم است، فرصت کمک به فقرا است لکن از همهی اینها بالاتر، فرصت تعبّد
است، فرصت تقرّب است، فرصت روزهای است که م
این لیلۀ قدر است که در حال شروع استماه است و درخشندهتر از صبح طلوع استدریاست و در شور قیام است و رکوع استآرامش طوفانی او عین خشوع استحوراست و سجادهاش از بال فرشتهستبا هر مَلَکی تحفهای از باغ بهشت استیا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائکتو قدری و روح همه حَلَّت بفنائکدر دست تو سررشتۀ تسبیح ملائکدر خانۀ تو گرم طوافاند یکایکآمد مَلَکی و خبر از عطر اذان دادگهوارۀ فرزند تو را باز تکان دادای آبروی مسجد و محراب و مناجات!مِهر تو شده مُهر قبولی
ماه بِ خاطرِ هلالِ باریکِ با ارزش اش کِ در این روزها چشم ها بِ انتظارش سینه ی شب را می شکافند "ماه" شده است.شُکر این آفرینشِ لطیفِ ظریفِ هنرمندانه ات را؛کاش ما هم بِ نیمه ی مسیر کِ رسیدیم ظرفِ نورانیِ دل هامان همچو کیسه ی پر از نقره ی ماه پُر باشد!می دانم کلماتت امسال قرار است سرِ جایشان بنشینند در حفره های جانم کِ سالِ گذشته همین حوالی شروع کردی بِ گرد گیری شان بِ نورِ حضور و رایحه ی عبور، در حالی کِ دست های منجمدِ خشک شده ام را بِ نوازش هایت گر
با دوست هاشان که بودم اول به خیالِ دوست های خودم پناه بردم. تا کمی خیال آمد جلوی چشم، واقعیتِ گندش حواسم را جمع کرد. تحفه ای هم نبودیم. وقتی در جمع های دوستی به دوستان و در خانه به خانواده احساس تعلقی نباشد چه بر سرِ آدم می آید؟ احساس تک افتادگی می کنم. ترسم از قعرِ این تک افتادگی است. از بی انتهاییِ تنهایی. پیشِ هر کس بیش از آن که بروز بدهم پنهان می کنم. مجاب شده ام حتی پنهانی ها را بیشتر به رابطه بکشانم و عذابم بدهم. امشب که تنهایی، بیدادادنه، ب
علی زمانیان مینویسد:
«روزها، هفتهها و
ماهها را در بیهودگی، عصیان و در بیحاصلی و در غفلتی مذموم سپری میکنیم. زندگی
و عمرمان را در سرگردانی و بیاخلاقی میگذرانیم؛ آنگاه به قصد زدودنِ زنگارها از
درون، ساعتی و در شبی به نام ”شب قدر“ مینشینیم و دعایی میخوانیم که حتی ترجمهٔ
سادهٔ آن را نیز نمیدانیم، قرآن بر سر مینهیم و سپس شادمان از اینکه وظیفهمان
را انجام دادهایم و ”قدر“ را قدر نهادهایم، سر بر بالین آسودگیِ غافلانه می
ما انسانها همه محتاجِ عکس العملهاییم و در کارهایمان قبل از این که خودمان و هدفمان را در نظر بگیریم به چشمها و زبانهای دیگران فکر میکنیم.
ما قبل از حزب اللهی بودن انسانیم و باید از اخلاقهای اشتباه معمول دور شویم...
قوی و قدرتمند کار کنیم و برایمان اهمیتی نداشته باشد که چه میگویند
ما معبودهایی داریم که دست اندازِ رسیدن به معبود بزرگتر یعنی خدا هستند.
گاهی عنوان مان
گاهی عظمت کارمان
حتی نماز شبمان
و قرائت قرآنمان
حجاب میشود.
در عر
دوستت دارم و هر واژه که قبلاً گفتم
یک نفر گریه کنان دل به دلت می بندد
گوربابای من و عشق و جنونم به تو و-
تُف به هر بیت که مِن بعد به مَن می خندد
توی من باکره ای رفت به یغما که نپرس
روی عامیت هر مسالگی می شاشید
خون سنگین مفاهیم نمک پرورده
پای هر ساده ترین رفع نیازم پاشید
تو در این نیمه بیابان جنوبی گیری
جای ناممکنی از زیست ، پر از شهر کلان
ریشه هایی که عمیق است و اسیرت کرده
پرده ی آخر زیبایی یک بی دندان
آرزو کردی و من کردم و هی لاف زدیم
عشق جوک ساخت و
«بسم الله الرحمن الرحیم»
سلام
بنده یک عدد به چالش دعوت شده هستم توسطِ جناب آقای میم. البته گویا شخصِ اولِ دعوت کننده جناب آقای آقاگل بودن...
ضعف در کمّ و کیفِ ماجرا را بر حقیر ببخشایید.
همیشه به خودم میگفتم خدایا بارپروردگارا، کسی منو به این چالشها دعوت نکنه بسکه برام جذابیت نداشت!اما حالا که دارم مینویسم میبینم اونقدرا هم سخت نیست! همونطور که طبقِ فرمودهی امیرالمومنین؛ هنگامى که از چیزى (زیاد) مىترسى خود را در آن بیفکن، چرا که
//
مقصود ما از این نوشته این است که چطور می توان عفت مردان را اندازه گیری کرد، به عبارت دیگر مقیاس اندازهگیری عفت و پاکدامنی مردان چیست؟
حضرت امام علی علیهالسلام درباره مقیاس اندازهگیری عفت و پاکدامنی مردان میفرمایند:
«عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلی قدرِ غَیرَتِهِ؛ پاکدامنی مرد به اندازه غیرت اوست.»[۱]
آری هر چه غیرت بیشتر باشد پاکدامنی بیشتر است. حضرت امام علی علیهالسلام در حدیثی دیگر میفرماید:
«ما زَنی غَیورٌ قطُّ؛(مرد غیور)
به نظر میرسد که ناراحت و غمگین بودن برای بسیاری از ما، پذیرفتهتر و قابلدرکتر از شاد و شادمان بودن است.
در حدی که اگر کسی را در تاکسی یا اتوبوس ببینیم که ساکت ایستاده و غمگینانه در خود فرو رفته، او را درک میکنیم؛ اما اگر فردی دائماً لبخند روی لبش باشد یا قهقهه بزند، او را دیوانه میپنداریم.
آیا تا به حال شده کسی را که با صدای بلند در یک محیط باز گریه میکند، دیوانه فرض کنید؟
همین مثالهای ساده – که همهی ما کمابیش در زندگی روزمره
دنیای یه دختر به پیچیده ترین شکل ممکن سادَست. کافیه با دقت نگاش کنی. دخترایی که مشکلات زیادی رو پشت سر گذاشتن یا موهای خیلی کوتاه دارن یا خیلی بلند. آخه ، موی دخترا ، قلب دومشونه! هر بار جلوی آیینه ، لا به لای تار های سیاه موهاشون پیِ داستان های ناتموم دلشون میگردن. هر بار که موهاشونو شونه میزنن ، سختی هایی که کشیدن ، مردی رو که از دست دادن و حتی !
قلب ِ شکسته ِ فراموش شدشون رو به یاد میارن. وقتی موهاشونو میبافن ، بند به بند ، گیس به گیس غم هاشونو پ
حدیث (1) امام صادق علیه السلام :
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّم الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.
همانا خداوند تبارک و تعالی با غیرت است و مردان غیور را دوست دارد و از همین رو، زشتى ها را چه آشکار و چه پنهان حرام کرده است.
کافى(ط-الاسلامیه) ج5، ص 535 و 536 ، ح1
حدیث (2) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ و َالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غیرت از ایمان است و بى بند و بار
“کوهستان میان ما” از جمله فیلمهای درام موفقست که میتوان گفت شیمی مخاطب بعد از دیدن این فیلم از تلخیها و رنجها ، رو بهسوی زیباییها و امید به زندگی میل پیدا میکند؛ داستان دو خطی فیلم در این خلاصه میشود که، پروازی به دلیل وضعیت آبوهوایی نامساعد لغو شده و حال الکس و بِن در صدد هستند تا با کرایه یک هواپیمای شخصی به مقصد برسند، اما هواپیمایشان میانه رشته کوههای منطقه یوتا سقوط میکند و داستان از اینجا آغاز میشود…
فیلم روای
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، انه خیر ناصر و معین
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه(+)
آن کس که مرا طلب کند، مرا می یابد و آن کس که مرا یافت، مرا می شناسد و آن کس که مرا شناخت، مرا دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عش
از اولش بگویم؟ یعنی اولِ اولاش؟ خب از آنجایی شروع شد که با پدیدهای تحتِ عنوانِ «وبلاگ» آشنا شدم. هفتسال پیش بود. تازه به آن کامپیوترِ زوار در رفته اینترنتِ ۱۲۸Kb وصل کرده بودیم. یک حساب در میهنبلاگ باز کرده بودم و بعد از مدتِ کوتاهی تبدیل شدم به رباتی که همۀ مطالبِ مذهبی و عرفانیِ وب را از اقصا نقاطِ اینترنت در آن وبلاگ کپی میکرد. خوشبختانه حالا همه قبول داریم که کپیکردن، وبلاگنویسی نیست. و البته بعدِ مدتِ کوتاهی شروع کردم به
اگر
از چراییِ کاری آگاه باشیم، احتمال اینکه درست از آن استفاده نکنیم ضعیف میشود؛
اما مسئله به همین سادگیها هم نیست. رسیدن به این آگاهی، انرژی جسمی و ذهنی میبَرد
و این با تمایل آدم ناسازگار است؛ برای همین است که چیزی را از بر میکنیم و با
تأملِ کمتر دستبهکارش میشویم. نمونهای از این مسئله را میتوان در گیومهگذاری دید. گاه، شاهدیم که گیومه نابهجا بهکار گرفته شده است.
بهقدرِ تجربه و درکم، تاکنون برای
گیومه بیشتر از یک
از اولش بگویم؟ یعنی اولِ اولاش؟ خب از آنجایی شروع شد که با پدیدهای تحتِ عنوانِ «وبلاگ» آشنا شدم. هفتسال پیش بود. تازه به آن کامپیوترِ زوار در رفته اینترنتِ ۱۲۸Kb وصل کرده بودیم. یک حساب در میهنبلاگ باز کرده بودم و بعد از مدتِ کوتاهی تبدیل شدم به رباتی که همۀ مطالبِ مذهبی و عرفانیِ وب را از اقصا نقاطِ اینترنت در آن وبلاگ کپی میکرد. خوشبختانه حالا همه قبول داریم که کپیکردن، وبلاگنویسی نیست. و البته بعدِ مدتِ کوتاهی شروع کردم به
شعر در مورد زخم دل
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زخم دل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگرست
این ره تو به زهد و علم نتوانی یافت
گنج غم عشق را نشانی دگرست
از قول و غزل سایه چه خواهی دانست
خاموش که عشق را زبانی دگرست
شعر در مورد زخم دل
من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان….عزیز ترینشان…
ننگ است سایه را ز من و همرهی من
گه زان به پیش میرود و گاه از قفا
در لرزه همچو بحرم و در ناله همچو رود
درعجز چون نسیمم و در ضعف چون صبا
بیخواب چون ستاره و بیمار چون هلال
دمسرد چون صباح و سیه بخت چون مسا
سرگشته همچو آبم و آواره همچو باد
لتخواره همچوخاکم و گردنده چون هوا
انجم ز آتش دل من میبرد فروغ
گردون ز آب دیده به رویم کند شنا
اکنون به دردمندی من نیست هیچ کس
اکنون به نامرادی من نیست هیچ جا
میسازدم زمانه ناساز
اشعار زیر از قصاید سید قطب الدین حسین میرحاج گنابادی متخلص به آنسی می باشد. وی از شاعران و مشاهیر شهرستان گناباد است. آنسی این بیت ها را در مدح رسول اکرم (ص) سروده است که در مجموعه جنگ اشعار آمده است.
تا کی ز دورِ چرخ در این دیر دیرپا
باشد به سانِ دایره نی سر مرا نه پا
سوراخ گشته است ز گرداب سینهام
در موج بحرِ حادثه بیگانه ز آشنا
کس را هوای صحبت من نیست در جهان
چون رعد در فغانم و چون ابر در بکا
ننگ است سایه را ز من و همرهی من
گ
درباره این سایت